سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خشم، خردها را تباه و از درستی دور می کند . [امام علی علیه السلام]
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • همتای علی(ع)

    اما بحث دیگر... یک وقتی امام رضوان الله علیه می‌فرمود: جبرئیل برای هر پیغمبری که نازل نمی‌شد! برای انبیای خاص نازل می‌شد. اینی که مرحوم کلینی (رض) در کتاب شریف اصول کافی نقل می‌کند: جبرئیل بر وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها نازل می‌شد، این نشانه آن است که مقام آن حضرت نسبت به برخی از انبیاء بزرگتر و برجسته‌تر است. این نه برای آن است که زن‌های بزرگ در عالم کم‌اند. زن‌های بزرگ هم در عالم بسیارند، امّا فاطمه (س) خیلی بزرگ است. همین ابن أبی الحدید معتزلی ـ که به حسب ظاهر سنّی است ـ در شرح نهج البلاغه می‌گوید: تاریخ قبل از طوفان در دسترس نیست. ما نمی‌توانیم درباره قبل از طوفان سخن بگوئیم. ولی از طوفان به بعد تاریخش مدوّن است. تاریخ کافران، تاریخ مسیحی‌ها، تاریخ زرتشتیان، تاریخ یهودیان، تاریخ مسلمان‌ها. تاریخ مردان با دین، تاریخ مردان بی دین، همه مشخص است. نه در بین بی دین‌ها مردی به بزرگی علی آمد، نه در بین یهودی‌ها، نه در بین مسیحی‌ها، نه در بین
    زرتشتی‌ها مردی به بزرگی علی آمد! بعد هم می‌گوید: ما علی را از منظر جهانی می‌بینیم، از نظر انسانی می‌بینیم؛ کاری کرد که نه مسلمان کرد، نه یهودی، نه مسیحی، نه زرتشت، نه بی دین کرد، نه با دین. علی، علی است. و این علی هم سنگ و هم طراز فاطمه است. اگر کسی خواست ببیند فاطمه چه قدر مقام دارد، باید بگوید: همتای علی است.

    جبرئیل برای هر پیغمبری نازل نمی‌شود و این بی بی وقتی مقام علمی او روشن می‌شود که این دو تا خطبه‌ای که یکی در مسجد، یکی در منزل ایراد کرده‌اند، آن خطبه‌ها را ببینند، بعضی خطبه‌های نهج البلاغه را هم ببینند؛ خطبه‌های نهج البلاغه هم یکسان نیستند. بعضی‌ها عرشی‌اند. آن
    خطبه‌های عرشی نهج البلاغه را هم ببینید، عمیق‌ترین جمله‌های خطبه‌های عرشی نهج البلاغه را ببینند، آنگاه می‌فهمد آن بخش‌های عرشی خطبه‌های عمیق نهج البلاغه قبل از این که علیّ بن أبی طالب سلام الله علیه آن خطبه‌ها را بگوید و بفرماید، لااقل 25 سال قبلش همین بانو فرمود.

    یک اشکال معروفی است، آن اشکال معروف را مرحوم میرداماد در قبسات اشاره کرده، و آن اشکال را در شروع خطبه‌های نهج البلاغه حلّ شده و 25 سال قبل از علیّ بن أبی طالب همین بی بی سلام الله علیها حلّ کرده. عصاره آن اشکال این است که ملحدان، متفکّران مادّی آنها که به ازلیّت عالم فتوا دادند، گفتند: خدا که جهان را خلق کرده است از چی خلق کرده؟ اگر خداوند جهان را از یک ذرّاتی خلق کرد، پس آن ذرّات قبل از خلقت خدا بودند، قدیم بودند، خدا اینها را خلقش کرد. اگر خداوند عالم را من شیء خلق کرد، خوب پس آن شیء بود، آن موّاد اوّلیه بود، خدا عالم را از شیء خلق کرد، پس آنها نیازی به خدا ندارند. اگر من لا شیء خلق کرد، لا شیء که معدوم است، معدوم که نمی‌تواند موّاد خام باشد! از عدم که نمی‌شود چیز آفرید که! و شیء هم که از دو طرف نقیض بیرون نیست. من شیء باشد، اشکال دارد. من لا شیء باشد، اشکال دیگر دارد و غیر از این دو نقیض چیز دیگر نیست. این شبهه از دیر زمان بود. مرحوم میرداماد در قبسات این شبهه را نقل می‌کند، بعد می‌گوید: این شبهه با خطبه‌های اهل بیت حلّ می‌شود و آن نکته این است که: نقیض من شیء، من لا شیء نیست. نقیض من شیء، لا من شیء است، نه من لا شیء! و خیلی‌ها این را از خطبه نهج البلاغه جواب دادند که امیرالمؤمنین در نهج البلاغه دارد که عالم را لا من شیء خلق کرد (3). یعنی صادر ازل وجود ندارد، إنشاء منشئات است، چیزی نبود و با اراده الهی یافت شد. این هیچ دلیلی هم در بطلان و استحاله او اقامه نشده و ممکن هم هست. ولی این بزرگواران عنایت نکردند قبل از آنکه علیّ بن أبی طالب این را در نهج البلاغه ــ چون خطبه‌های امیرالمؤمنین بعد از اینکه به خلافت رسیده‌اند ایراد شد ــ این خطبه‌ها را بخوانند، همین بانو در مقدمه خطبه مسجد کوفه ایراد کرده که فرمود: عالم را خدا لا من شیء خلق کرد، نه من شیء و نه من لا شیء(4) نقیض من شیء لا من شیء است، نه من لا شیء. هم نقیض را فهماند، هم ثابت کرد که یک طرف نقیض باطل است، یک طرف دیگر حق.


    نسل سوم انقلاب

    آن مشکلی که وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها به پاس او به میدان آمد، به مبارزه برخاست، هم در خطبه مسجد، هم در خطبه منزل، در این دو خطبه گلایه کرد، اعتراض کرد، از ولایت دفاع کرد، این بود که جامعه به آن گرفتاری ناکثین و مارقین و قاسطین مبتلا نشود، الآن هم همان خطری که علی بن أبی طالب را تهدید می‌کرد، انقلاب ما را تهدید
    می‌کند...

    مشکل علی بن أبی طالب با همین نسل سوم است. وجود مبارک علی بن أبی طالب سنش از شصت گذشته بود. باید به جوان‌های 20 ساله، 25 ساله که وقتی به دنیا آمدند، علی بن ابی طالب خانه نشین بود. نه سوابق قبل از بعثت علی را می‌دانند، نه مبارزات امیرالمؤمنین را در مدینه و مکه دیدند. نه صحنه احد را دیدند، نه در غدیر حضور داشتند که ببینند پیغمبر در حضور هزارها نفر علی بن أبی طالب را بلند کرد، فرمود: این علی جانشین من است. اینها را که ندیدند. وجود مبارک حضرت امیر فرمود: فقط من مشکل‌ام با شماست. من چی بگویم؟ سوابقم را بگویم که نبودید. لواحقم را بگویم که نبودید؛ شما وقتی ما را دیدید که من خانه‌نشین بودم. الآن هم در برابر من می‌ایستید. پدران شما، مادران شما باید جریان را به شما بگویند که قبل از انقلاب چی بود، حین انقلاب چی شد، بعد از انقلاب چی شد، جنگ چی شد، کی فاتح خیبر بود، کی فاتح احد بود، کی فاتح خندق بود، کی فاتح بدر بود، کی فاتح حنین بود، کی حدیث طیر درباره او آمد، کی حدیث غدیر درباره او آمد. الآن خدای ناکرده اگر این نسل جوان را ما به سمتی سوق بدهیم که خطرات قبل از انقلاب را نفهمد، همین ممکن است اتفاق بیافتد...

    صلّ الله علیک یا بنت رسول الله... وجود مبارک امیرالمؤمنین در مراسم تجحیز زهرا (س) اشک ریخت. گفتند: چرا می‌گریی؟ فرمود: من محرم‌ترین مرد نسبت به این بانو بودم. او تا الآن به من نگفت پهلویم ورم کرده است! یا بازویم ورم کرده است! من الآن که زیر لباس داشتم غسلش می‌دادم، دستم به آن برآمدگی رسید! در هنگام دفن آن طوری که در نهج البلاغه هست، رو کرد به قبر مطهّر پیغمبر سلام الله علیهما؛ گفت: یا رسول الله! برای من بسیار گران و سخت و تلخ است که این مصیبت را تحمّل بکنم. قلّ عن صفیّتک صبری. ستنبّئک ابنتک النازله بک السّریعه اللحائق. یا رسول الله! این دخترت که زود به شما ملحق شدند تمام جریان سقیفه و غیر سقیفه را به عرض شما می‌رساند که من هیچ کوتاهی نکردم. هرچه دستور دادی عمل کردم. فاحفها السؤال و استخبره الحال. شما هم جریان را یکی پس از دیگری از این بانو سؤال بکنید. انسان که دردمند است، دردش را می‌گوید یک مقداری سبک می‌شود. بعد عرض کرد: یا رسول الله! برای کوبیدن فاطمه سلام الله علیها تنها هیئت حاکم قیام نکرد. اینها مردم را هم شوراندند. همه جمع شدند، اجماع کردند تا زهرا را منزوی کنند. آن گزارشی که دخترت به عرض شما می‌رساند این است که: لتضافر الامّه علی هضمها. تنها از دولت بر نمی‌آمد که زهرا را منزوی کند. تنها از ملّت ساخته نبود که زهرا را منزوی کند. این دولت با آن ملّت، این ملّت با آن دولت دست نشانده، اینها اجماع کردند که زهرا را منزوی کنند. می‌بینید سخن از فدک نیست! شخصیّت فاطمه کسی بود که تا همه جمع نمی‌شدند نمی‌توانستند او را منزوی بکنند. گرچه نتوانستند، ولی بالأخره برای انزوای او همه تلاش کردند. یکی گفت: آتش بیاور. یکی گفت: آتش بزن. یکی گفت: غلاف شمشیر بیاور. یکی گفت غلاف شمشیر بزن. یکی گفت فدک را بگیر. یکی گفت ... السّلام علیکم یا اهل بیت النبوّه و یا معدن الرّساله و یا مهبط الوحی و رحمه الله و بر کاته.


    پی نوشت‌ها:

    (1) اصول کافی / جلد 1 / صفحه 34

    (2) بحار الأنوار / جلد 67 / صفحه 249، با تلخیص

    (3) نهج البلاغه / خطبه 163

    (4) دلائل الإمامه / صفحه 31 و 32

      

    http://www.kayhannews.ir/860327/6.htm

     

     

    منبع:http://www.e-resaneh.com



    محمدرضا زارع، ::: شنبه 87/3/18::: ساعت 7:32 عصر

    انا اعطیناک الکوثر یعنی چه؟

    اما آنچه که ما موظفیم به این بانو اقتدا کنیم و وظیفه داریم، مأمور هستیم و راهش هم ممکن است، آن است که این بانو هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراوانی را فرمودند و عمل کردند و تعلیم دادند و دستور عمل کردن را هم به ما دادند. سرّ اینکه در پایان بخش اوّل به این نتیجه رسیدیم که وجود مبارک فاطمه آمد که بماند، نه آمد که برود، همین است. اگر امیرالمؤمنین سلام الله علیه درباره عالمان دین فرمود: العلماء الباقون ما بقی الدّهر! مصداق کامل و بالذّات این علماء، خود معصومینند و چون فرمود: نحن العلماء و شیعتنا المتعلّمون و سائر النّاس همج (1). و اگر علماء شامل غیر معصوم بشوند، بالعرض و بالتّبع است. آن عالمی که ارتباطش به اهل بیت کامل است، آن می‌ماند. آن عالمی که بهره ولایی‌اش کم است، کم می‌ماند. آن که بی درایت است ذلک میّت الأحیاء، مانند دیگران از بین می‌رود و از یاد می‌رود.

    در جریان سوره کوثر مستحضرید که غالب مفسران شیعه و سنی گفتند که: عده‌ای از سنادید قریش، مشرکان، بدخواهان، معاندان، روی همان سنت‌های باطلی جاهلیّت گفتند: پیغمبر بعد از مردن، نام و مکتب و یادش از بین می‌رود. برای اینکه او پسر ندارد! درباره دختر باورشان این بود که بنونا بنوا ابناءنا و بناتنا لو هنّ اتباع رجال ابائه. این شعر، شعار رسمی جاهلیت بود. می‌گفتند: پسران ما و نوه‌های پسری ما، فرزندان ما هستند. اما نوه‌های دختری ما فرزند ما نیستند. اینها فرزند مردان دیگرند! و بناتنا و لو هنّ أتباع رجال ابائه. اینها برای زن حرمتی قائل نبودند. برای فرزندهای دختر حرمتی قائل نبودند. می‌گفتند: به ما مربوط نیست! و می‌گفتند: چون پیغمبر پسرش قبلاً مرد و اکنون پسری ندارد و جز دختر چیزی از او نمانده است، با مردن او، مکتب و نام و دین او سپری می‌شود و از بین می‌رود.

    ذات أقدس إله فرمود به این که: تو برای همیشه می‌مانی! برای این که من به تو چیزی دادم که هیچ کسی نمی‌تواند او را از بین ببرد! و به تو فرزندی دادم که حافظ و مجری آن چیز است. آن چیزی که به تو دادم «قرآن» است و آن کسی هم که حافظ قرآن، مفسّر قرآن، مبیّن قرآن، معلّم قرآن، مجری احکام و حقوق قرآن است، فرزندان همین دخترند. فرمود: إنّا أعطیناک الکوثر. این کوثر مصادیق فراوانی دارد؛ دین هست، قرآن هست و ولایت هست. إنّا أعطیناک الکوثر. فصلّ لربّک والنحر. إنّ شانئک هو الأبتر. یعنی آنها که تو را شماتت می‌کردند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابترند نه تو!

    این که گاهی گفته می‌شود این بانو حجت بر ائمه علیهم السّلام است، برای این است که در حجیّت، نبوّت یا رسالت یا امامت لازم نیست؛ آنچه که محور حجیّت است، عصمت است. اگر یک انسانی معصوم بود، ما یقین داریم حرف او، فعل او، تقریر او، سکوت او و قیام و قعود او حجّت خداست. این که در زیارت آل یاسین به پیشگاه ولی عصر ارواحنا فداه سلام عرض می‌کنیم، به تک تک حالات او سلام عرض می‌کنیم، برای اینکه تک تک حالات او معصومانه است. والسّلام علیک حین تقوم و تقعد، حین تقرء و تبیّن، حین ترکع و تسجد.

    این که در نهج البلاغه، گاهی علی بن ابی طالب سلام الله علیه به سخنان بی بی استشهاد می‌کند که فاطمه چنین گفته، این استدلال به قول حجّت الله است. امّا سرّ این که او حجّت بر معصومین هم هست، این است که ائمه علیهم السّلام عالم به غیبند، بما کان، بما یکون، بما هو کائن إلی یوم القیامه. امّا منابع علمی اینها؛ گاهی از رسول اکرم شنیدند، گاهی از فاتح قرآن کمک می‌گیرند، و گاهی از مصحف فاطمه (س). وقتی امام معصوم دارد خبر غیب می‌دهد، از او سئوال می‌کنند که این خبر غیب را از کجا گفتی؟ می‌گوید: در مصحف مادرمان بود. خوب این مصحف فاطمه (س) چیست؟ همان است که جبرئیل سلام الله علیه نازل می‌شد، و این معارف را می‌فرمود و وجود مبارک فاطمه (س) تلقّی می‌کرد، بعد به امیرالمؤمنین می‌فرمود، امیرالمؤمنین املای او را می‌نوشت و کتابت می‌کرد، کاتب این بخش از وحی هم بود، آن شده مصحف فاطمه (س).

    حالا این بانو که برای همه ما اسوه است و ما در این بخش موظفیم مثل آن حضرت حرکت کنیم؛ منتها او در حدّ آفتاب، و ما در حدّ شمع؛ او فضای کلّ جهان را روشن می‌کند، ما در زندگی خاصّ خودمان مثل شمع نور بدهیم به فضا و زندگی خود را روشن کنیم. این است که فرمود: من أصعد إلی الله خالص عمله اهبط الله إلیه أفضل مصلحته (2). فرمود: اگر کسی عمل خالص بکند، و این قدرت را داشته باشد که عمل خالص را به پیشگاه ذات أقدس إله ببرد، ذات أقدس إله بهترین و والاترین مصلحت او را به او عطا می‌کند و نازل می‌کند. این مثل یک باغبانی است که یک نهالی را غرس کرده است و دیگر به فکر آبیاری او نیست. ممکن است روی دیم، کسی دیمی کار کند، گاهی محصول می‌گیرد، گاهی نمی‌گیرد و مانند آن. ما مأموریم که مثل یک باغبانی که در کنار منزلش یک نهالی غرس کرده، مثل فرزند از او نگهداری کنیم، دائماً به سراغ او باشیم، حدوثاً و بقائاً؛ پس یک وقت یک کسی کار خیر انجام می‌دهد، به این فکر نیست که او را حفظ بکند! گاهی او را می‌گوید، گاهی او را با منّت ذکر می‌کند، گاهی مثلاً خوشش می‌آید که دیگران بازگو کنند، یا ازش بهره‌برداری کنند، بهره‌برداری تبلیغی و سیاسی؛ این شخص کار خوب کرده است، و امّا کار او زمینی است، همین جا ماند!

    وجود مبارک بی بی سلام الله علیها نفرمود اگر کسی کار خوب بکند، خدا بهترین مصلحت را به او می‌دهد! فرمود: کار خوب بکن، این را نگه بدار، این را هدیه بکن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود که نمی‌تواند هدیه‌ای را به پیشگاه ذات أقدس إله عطا بکند. کار خیر را ملائکه می‌برند، گزارش می‌دهند، بالأخره جواب را هم آنها می‌آورند. آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است، بهره‌اش هم کم است. ولی اگر کسی خودش آن هنر را داشته باشد که همراه ملائکه بالا برود و این کار خیر خود را به پیشگاه ذات أقدس إله تقدیم بکند. خودش به همراه عمل برود، آن گاه فاضل‌ترین مصلحت او را ذات أقدس إله نازل می‌کند؛ خود خدا، نه بوسیله فرشته‌ها! اهبط الله علیه أفضل مصلحه. خوب این دستوری است که وجود مبارکی به ما داده است. فرمود: این کار شدنی است، این کار را انجام بدهید و مانند آن.

     

     

    ادامه دارد



    محمدرضا زارع، ::: شنبه 87/3/18::: ساعت 7:28 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    « فاطمه (س) همتای قرآن کریم»

     

    شاگرد مستقیم پرودگار

    درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها از دو محور باید سخن گفت. یک محور مربوط به تحقیقات علمی است که برای ما ثمره علمی و نتیجه اعتقادی دارد و پشتوانه مسائل اخلاقی، فقهی، حقوقی ما هم هست. محور دوم آن بخشی است که مستقیماً به ما مربوط است، ما باید تأسی کنیم، آن را اسوه قرار بدهیم، الگو بدانیم، پیروی کنیم و مانند آن. آن بخشی که مربوط به مسائل اعتقادی است و ثمره علمی دارد بررسی مقام منیع آن بانو است که این همتای قرآن کریم است، همتای نبوت است، همتای رسالت است، همتای ولایت است. چیزی از ولی الله مطلق کم ندارد، اینها یک نورند و مانند آن.

    سر این که این بانو سلام الله علیها حجت بر ائمه علیهم السّلام است و اگر علی بن ابی طالب سلام الله علیه نبود، احدی همتای آن حضرت نبود، آدم و من دونه؛ این است که این مثل خود قرآن کریم در مقام حدوث و بقاء شکل گرفت. قرآن از زمین برنخاست، از فکر کسی تدوین نشد. هیچ عالم بشری این قرآن را تدوین نکرد و تنظیم نکرد. سورش، آیاتش، معارفش، مفاهیمش را بررسی نکرد و انشاء نکرد. مستقیماً از جهان غیب نازل شد و در طیّ 23 سال ماند و برای ابد جای خود را تثبیت کرد. این سه کار را قرآن کرد: یعنی از آسمان نازل شد، نزولش هم 23 طول کشید و ماند برای ابد.

    انسان کامل، مخصوصاً فاطمه زهرا سلام الله علیها هم وقتی هویتشان را ارزیابی می‌کنیم،
    می‌بینیم در همین مثلث خلاصه می‌شود؛ او از زمین برنخاست، از آسمان نازل شد و تقریباً همسفر قرآن کریم بود. تا قرآن آیات و سورش نازل می‌شد، این هم روزانه متکامل می‌شد، ترقّی می‌کرد و تا قرآن به پایان رسید، عمر این بی بی هم به پایان رسید؛ ولی برای ابد ماند. گرچه إنّکّ میّت و إنّهم میّتون شامل همه انسان‌هاست.

    وقتی وجود مبارک پیغمبر علیه و علی آله آلاف التحیّه والثناء به مقام شامخ نبوّت بار یافتند، به معراج رسیدند، در معراج غذائی میل کردند. وقتی از معراج نازل شدند، به زمین آمدند، دیگر تماسی نداشتند، مگر این که آن غذا به صورت نطفه در بیاید؛ آن میوه آسمانی و غیبی و بهشتی.

    ضلع دوّم این مثلث آن است که حالا چون 23 سال این قرآن به تدریج نازل شد، این پنج سال اوّل تقریباً مقدّمه بود. برای پیدایش چنین معراجی و چنان میوه‌ای و چنین نطفه‌ای. همراه با نزول آیات و سور و معارف قرآن کریم، این بانو ترقّی می‌کرد. اگر دو ساله بود در شعب أبی طالب با آن آیات و مشکلاتی که نازل می‌شد، ترقّی می‌کرد. و اگر چند سال در مکّه تشریف داشتند، با آیات مکّی مترقّی می‌شدند و اگر چند سال در مدینه تشریف داشتند، با آیات مدنی مترقّی می‌شدند. وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها از چندین راه با قرآن رابطه داشت. گاهی مستقیم، گاهی غیر مستقیم؛ مستقیمش هم دو نحو بود: یک نحو مستقیمش این بود که از وجود مبارک پیغمبر (ص) آیات را، تلاوت آیات را، تعلیم کتاب و حکمت را، تزکیه را؛ این چهار کار را که وظیفه رسمی پیغمبر بود، فرا می‌گرفت. یتلوا علیهم آیاته، یعلّمه الکتاب و الحکمه و یزکّیهم. این چهار برنامه را مستقیماً از مشهد و مکتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده می‌کرد و هر روز این دو شاگرد را به پیشگاه رسول گرامی می‌فرستاد؛ یعنی حسن و حسین سفیران فاطمه بودند.

    این که در آن قصه است که وجود مبارک امام حسن گزارشی می‌داد، بعد عرض کرد: مادر! امروز گویا یک بزرگواری مرا می‌بیند ، قلّ بیانی و کلّ لسانی، لعلّ سیّداً یرانی. این قضیّه فی واقعه نبود که یک روز گزارش داده باشد. هر روز گزارش می‌داد. منتها آن روز وجود مبارک علیّ بن أبی طالب سلام الله علیه از پشت در یا پرده ناظر صحنه بود. هر روز وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها حسنین را به مشهد و به محضر و به مکتب پیغمبر می‌فرستاد، بعد از آنها استنطاق می‌کرد که امروز چه آیه‌ای نازل شد؟ پیغمبر چه فرمود؟ آیه را چنین معنا کرد، چنان معنا کرد. این آیه را با آن آیه چگونه هماهنگ کرد؟ اینها گزارش می‌دادند. در تکمیل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاکره می‌کرد. سفیر سوّمی که وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها داشت، علی بن أبی طالب بود که باب مدینه علم بود. آن هم مرتّب گزارش می‌داد: امروز این آیه نازل شد، پیغمبر این چنین معنا کرد، این چنین تفسیر کرد و مانند آن. این سه راه را که یکی مستقیم و دو تا غیر مستقیم، وجود مبارک بی بی سلام الله علیها داشت.

    راه دیگری که غیر مستقیم است و هر کسی می‌تواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تکوین هر فیضی که به انسان عادی می‌رسد به وسیله آن انسان کامل است که بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء، ولی به حسب ظاهر انسان یک راه مستقیمی هم با ذات أقدس إله دارد. آن راه را هم خدا وعده داد که إتّقوا الله و یعلّمکم الله. در سوره انفال بالاتر از این را وعده داد؛ إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً. شما را به فرقان نائل می‌کند، متبرّک می‌کند که بالاتر از آن است. خوب این که فرمود: تقوا پیشه کنید از یک سو، خداوند معلّم شما می‌شود از سوی دیگر؛ اتّقوا الله و یعلّمکم الله، این بی بی در اثر آن تقوای کامل، شاگرد مستقیم ذات أقدس إله بود، معارفی را از آنجا فرا گرفت. و از اینکه در سوره انفال خدا وعده داد: إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً ، این بی بی مثل اعلای تقوا بود. ذات أقدس إله فرقان بین حقّ و باطل را به او عطا کرده است. این مجموعه این قدر ادامه داشت تا قرآن به پایان برسد. همین که در اواخر عمر مبارک پیغمبر (ص) قرآن به پایان رسید، دیگر آیه‌ای نازل نشد، طولی هم نکشید که این پدر و آن دختر، هر دو رحلت کردند. بی بی سلام الله علیها بیش از 75 روز یا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامی نماند. تقریباً وقتی نازل شدن قرآن تمام شد، عمر این بی بی هم تمام شد. او با قرآن نفس می‌کشید، با قرآن کامل می‌شد، با قرآن مترقّی بود، با قرآن مأنوس بود. منتها قرآن آمد که بماند، این بی بی هم آمد که بماند. بدنش البتّه رحلت کرده است امّا جان او همچنان زنده است.

     

     

    ادامه دارد



    محمدرضا زارع، ::: شنبه 87/3/18::: ساعت 7:24 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    سؤال: گویند حضرت فاطمه(س) کتابی به نام مصحف دارد، که قرآن جامع همان است، و در دست امامان(ع) دست به دست می گشته، و اکنون در نزد حضرت مهدی آل محمد(عج) است، و هنگام ظهور، آن را آشکار می سازد، آیا این مصحف با قرآنی که در همه جا در دسترس ماست، فرق دارد؟
    پاسخ:
    قرآنی که اکنون در همه جا در دسترس است، تحریف و کم و زیاد نشده، بلکه همان قرآنی است که با املاء پیامبر اکرم(ص) نوشته شده و تنظیم گشته است، و شخص پیامبر(ص) در نام گذاری سوره ها و تقسیم قرآن به 114 سوره، و تنظیم آن به همین صورت فعلی نظارت کامل داشته است. ولی مصحف فاطمه زهرا(س) کتاب دیگر با محتوای دیگر است، و هیچ گونه تضادی با قرآن ندارد.
    توضیح این که، مطابق روایات، مصحف فاطمه(س) کتاب مخصوصی است با مطالبی که آن مطالب از ناحیه فرشته مخصوص یا جبرئیل به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و حضرت علی(ع) آن را نوشته و تدوین کرده است، در این کتاب سخنی از حلال و حرام نیست، بلکه مشتمل بر حوادث غیبی آینده و اسرار آل محمد(ص) است، و در نزد امامان(ع) دست به دست می گشته، و اکنون در نزد حضرت مهدی(عج) است و هنگام ظهور آن را آشکار می سازد، بنابراین نسبت فوق نارواست. در این راستا نظر شما را به چند روایت زیر جلب می کنیم:
    1- شیخ کلینی به سند خود از ابوعبیده نقل می کند: که یکی از اصحاب از امام صادق(ع) پرسید: «مصحف فاطمه(س) چیست؟» امام صادق(ع) پس از سکوت طولانی فرمود: «فاطمه(س) 75 روز بعد از رسول خدا(ص) زنده بود، و در این ایام از فراق پدر، بسیار غمگین بود. جبرئیل نزد فاطمه(س) می آمد، و او را دلداری می داد و احوال و مقام های پدرش را برای او بیان می کرد، و از حوادث آینده و غیبی در مورد ظلم های دشمنان به فرزندانش به او خبر می داد، حضرت علی(ع) آن مطالب را می نوشت، و آن (مجموعه) نوشته شده، همان مصحف فاطمه(س) است.»1
    2- روزی یکی از شاگردان امام صادق(ع) به نام حماد بن عثمان در محضر آن حضرت بود، سخن از مصحف فاطمه(س) به میان آمد، حماد می گوید: از آن حضرت شنیدم درباره مصحف فاطمه(س) چنین فرمود:
    «هنگامی که رسول خدا(س) رحلت کرد، فاطمه(س) بسیار اندوهگین شد که اندازه آن را کسی جز خدا نداند، در این هنگام فرشته ای به حضور فاطمه(س) می آمد، فاطمه(س) را دلداری می داد، و با او هم سخن می شد، فاطمه(س) حاضر شدن فرشته را احساس می کرد، و صدایش را می شنید، ماجرا را به حضرت علی(ع) خبر داد، حضرت علی(ع) به فاطمه(س) فرمود: «وقتی که حضور فرشته را احساس کردی و صدایش را شنیدی، به من بگو.» آنگاه فاطمه(س) به حضرت علی(ع) خبر می داد، حضرت علی(ع) نزد فاطمه (س) می آمد و هرچه (از فاطمه یا از فرشته) می شنید، می نوشت. تا آن که از آن نوشته ها مجموعه ای به نام مصحف، تدوین شد، در آن مصحف چیزی از حلال و حرام نیست، بلکه در آن از حوادث (غیبی) آینده، خبر داده شده است.»2
    3- امام صادق(ع) در سخن دیگری فرمود: «مصحف فاطمه(س) در نزد ما است، معتقد نیستم که در آن، چیزی از قرآن باشد، آنچه را که مردم به آن نیاز دارند در این وجود دارد، و ما به کسی احتیاج نداریم، در آن مصحف، حتی مجازات یک تازیانه و نصف تازیانه و یک چهارم تازیانه و جریمه خراش هست.»3
    4- امام صادق(ع) در ضمن گفتار و احتجاج در رد مخالفان فرمود: «اگر آنها راست می گویند، مصحف فاطمه(س) را که وصیتش در آن است، و سلاح پیامبر(ص) نیز همراه آن است بیرون آورند.»4
    یعنی مصحف فاطمه(س) در نزد ما است، و وصیت حضرت زهرا(س) که در آن مصحف ذکر شده مخالفان را تکذیب می کند.
    5- فضیل بن سکره می گوید: به محضر امام صادق(ع) شرفیاب شدم، به من فرمود: آیا می دانی که اندکی قبل چه چیزی را مطالعه می کردم؟ گفتم: نه، فرمود: به کتاب فاطمه (س) می نگریستم، نام همه سلاطین که در زمین فرمان روایی می کنند و همچنین نام پدران آنها در آن، ذکر شده است، ولی من از نوادگان امام حسن(ع) (و زمامداری آنها) چیزی را در مصحف ندیدم.»5
    از این روایات فهمیده می شود، که مصحف فاطمه(س) کتابی غیر از قرآن است، و حاوی مطالبی از اخبار آینده و اسراری است که توسط جبرئیل یا فرشته دیگر به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و نیز مشتمل بر وصیت حضرت زهرا(س) می باشد که حضرت علی(ع) آن مطالب را تنظیم و تدوین نموده است، و این مصحف در نزد امامان(ع) می باشد. بنابراین آنچه بعضی به شیعه نسبت داده اند که مصحف فاطمه(س) در نزد شیعیان همان قرآن حقیقی است و امام عصر(عج) هنگام ظهور، آن را آشکار می کند، و آن غیر از این قرآنی است که در دست رس مسلمانان می باشد، نسبت بیهوده و ناروا است.
    به نقل از: پاسدار اسلام- ش246
    پی نوشت ها:
    1- اصول کافی، ج1، ص241، حدیث.50
    2- همان، ص240، حدیث.2
    3- همان، حدیث.3
    4- همان، ص241، حدیث.4
    5- همان، ص242، حدیث8

     

     

     

    منبع:http://www.e-resaneh.com

    محمدرضا زارع، ::: شنبه 87/3/18::: ساعت 7:17 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     طول تاریخ پر فراز و نشیب این مرز و بوم کهن، بسیار بوده‌اند آزادیخواهان و روحانیون و انقلابیونی که کمر به اصلاح جامعه و حکومت بسته‌اند و در این راه با همه توان و حتّی به بهای جان خود کوشیده‌اند، ولی هیچ کدام به پیروزی کامل دست نیافته‌اند.

    برخی چون سیدجمال الدین اسدآبادی، این راه را سوار بر مرکب گفت‌وگو با حاکمان و فرهیختگان پیموده‌اند، ولی استعمار همین رویه ملایم او را (که البتّه بعدها به واسطه مریدان و شاگردانش کمی هم به خشونت کشیده شد) هم تحمّل نکرده است و برخی چون سید حسن مدرّس در برابر حاکم جابر و کم سواد و قلدر دوران خود مردانه قامت افراشته است، ولی تلوّن روزگار و مردمی که قدرت تحلیل نداشتند، او را همچون کاشانی‌ها و شیخ فضل‌الله نوری‌ها و.....به پیروزی چشمگیری در عرصه تحول در حاکمیت زور و تزویر رهنمون نشده است و برخی همچون شهیدان نواب صفوی و میرزا کوچک خان، قیام مسلّحانه را در دستور کار قرار داده‌اند و سرانجام در مظلومیت کامل، جان بر سر هدف خود گذاشته‌اند.

    بدون تردید، یکی از مشخصه‌های حرکت انقلابی و اصلاح‌گرایانه امام خمینی، پیروزی بلامنازع او در این عرصه و توفیق تغییر حاکمیت از یک حکومت وابسته استبدادی که دقیقا نقطه مخالف کریمه «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» بود و با جهانخواران و قدرت‌های استکباری در نهایت خضوع و خاکساری و بی اراد‌گی و با ملّت خود در اوج غرور و نخوت و خشونت رفتار می‌کرد به حکومت اسلامی (که می‌خواست و باید عامل به این آیه انسان‌ساز باشد) بود.
    ولی چگونه چنین اتفاقی افتاد و چرا تنها امام خمینی این دست پر معجزه و توانا را داشت که آرزوی چند صد ساله همه صلحا و علما و اولیا و انقلابیون را در بر پایی حکومتی مبتنی بر دستورهای قرآن و با رنگ و بوی اسلامی محقّق سازد؟
    هرچند پرداختن به همه این مؤلّفه‌ها، فرصت و بستری فراختر از یک نوشته در یک سایت را می‌طلبد، ولی شاید بتوان در این نوشتار، به بخش‌هایی از آنها اشارتی داشته باشیم.

    خمینی عالمی تیزهوش و روشن نگر بود که از همه تجربیات گذشتگان و سلف، در حرکت خود بهره گرفت. همه محاسن آنها را به کار بست و همه نقاط ضعف آنها را پوشش داد؛ نه با ستایش یکجانبه از یافتن ضعف‌های آنها غفلت کرد و نه غیرمنصفانه همه حرکت‌های آنان را بی اثر خواند. بارها در کلام ساده و بی‌پیرایه او (که خود، از مشخصه‌های نادر و ستودنی او بود و همین سادگی و همه فهم بودن سخنان او، نقش عظیمی در ایجاد حرکت در توده مردم و آسان کردن کار خواص در تبیین و تحلیل بیانات او داشت) در طول انقلاب و در سال‌های تحکیم مبانی انقلاب، می شنیدیم که من اجازه نمی‌دهم آن گونه که با فلان حرکت مردمی یا فلان نهضت در زمان فلان حاکم رفتار شد، با این انقلاب رفتار بشود و در این میان، بارها خاطراتی از قیام‌های پیشین و علمایی که در این جهد و جهاد‌ها نقشی داشته‌اند، می‌آوردند که این یادآوری‌ها ضمن این‌که تقدیری از آنها به شمار می‌رفت، اثبات می‌کرد که او همه جوانب حرکت‌های آنان و توطئه‌های دشمنان را تحلیل و پاتولوژی شکست‌ها و پیروزی‌ها گذشته را شناسایی کرده و از پدیدار شدن هر خللی که راهی برای نفوذ و توفیق دشمن شود، پرهیز می‌کرد. جالب این بود که این تحلیل فراگیر و روشن ایشان از آن حرکت‌ها، از نقطه آغاز تا پایان را شامل می‌شد.

    حقیر، اکنون مایل نیستم در این نوشته به مصادیق این دعوی بپردازم؛ هرچند با رجوع به کتاب‌های بیانات و پیام‌های ایشان (صحیفه نور) موارد بی‌شمار و مصادیقی چون رابطه آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدّق و نهضت ملی شدن نفت و جریانات نهضت مشروطه و ایستادگی مرحوم آیت‌الله مدرّس در برابر رضا شاه و... اکنون پیش رو دارم که نشان از اشراف کامل ایشان بر تاریخ معاصر و حرکت‌های انقلابی روحانیت در تاریخ ایران دارد و حتی گاه آشکارا عوامل ناکامی و یا کامروایی نسبی آنها را برشمرده‌اند.

    تقابل دین‌خواهی با وطن‌پرستی و ملی‌گرایی با اسلام‌خواهی، عدم تکیه و اطمینان به مردم و متصّل نبودن حرکت‌های علما به توده و عامه مردم، اختلاف بین رهبران انقلاب‌ها، گم شدن شعارهای اساسی و مبانی انقلاب در سر و صداهای گوشخراش ایسم‌ها و تئوری‌های کم عمق روشنفکرانه برانگیخته از غرب‌زدگی‌ها و خودباختگی‌ها، نبود شناخت از قدرت مردمی و ....از سویی و دست گذاشتن بر نقاط ضعف دشمن، مرعوب نشدن در برابر هیمنه استعمار و استبداد، توکل و اعتماد به امداد‌های الهی، نداشتن ذره‌ای تردید در درستی راهی که پیموده شده، صداقت با مردم، ساده زیستی و دفاع واقعی از ضعفا و محرومان، دمیدن روح اعتماد به نفس و استقلال و اتکا به قدرت بی مانند نیروی انسانی در ایجاد تحوّل در عرصه‌های گوناگون، پویا کردن و ارایه تفسیر به روز و قابل دفاع از دستورهای اسلام و پافشاری بر آنها، به میدان آوردن و حتی میدان سازی برای همه اهل فکر، اعتماد به جوانان و بهره‌گیری از نیروی ارزشمند آنان در عرصه‌های گوناگون و... از سوی دیگر، بخش‌هایی از عواملی هستند که در حرکت‌های اصلاح‌گرایانه گذشته به عنوان نقاط ضعف و قوّت بوده‌اند و امام خمینی هوشمندانه نقاط ضعف را مرتفع و نقاط قوت را حفظ و تقویت کرده و با دوراندیشی بی نظیر، افزایش داده و موفق شدند در حرکتی الهی و می‌توان ادّعا کرد بی خطا، رژیمی تا بن دندان مسلّح و مورد حمایت همه دنیای استکبار با همه پیشینه و تجربه استعماری‌اش را به زانو درآورند.
    مولای سبزاندیش ما مردی بود که فقاهت را با سیاست، سیاست را با صداقت، صداقت را با فراست، فراست را با شجاعت وشجاعت را با درایت پیوند زد و محصول آن شجره طیبه‌ای شد که «تؤتی اکلها کل حین باذن ربّها».

    تکیه‌ای که بر پندگیری از گذشته و تحسین و تقویت نقاط قوّت گذشته و پرهیز و پیرایش نقاط ضعف گذشته از حال، به عنوان یکی از ویژگی‌های حرکت امام خمینی در سالگرد عروج ملکوتی او برشمردم، تذکره‌ای بود برای همه مسئولان دلسوز نظام اسلامی که نه یکسره خدمات گذشتگان را تخطئه کنند که نتیجه آن عقبگرد است و نه یکسره گذشته را مدح کنند که محصول آن رکود است، بلکه خالصانه و برای رضای خدا به حرمت روح بلند امام و شهدای راه نورانی امام (ره) که اکنون نشسته بر کنگره عرش، شاهد اعمال و حتّی نیت‌های ما هستند، کمر به خدمت صادقانه و عالمانه و متّکی بر تجارب گذشته، به مردمی ببندیم که برای ایجاد و استمرار این نهضت مقدّس، هر چه داشته‌اند، در طبق اخلاص پیشکش اسلام کرده‌اند تا مسئولان، هیچ بهانه ای در پیشگاه خدای متعال برای قصورهای احتمالی خود نداشته باشند.

    آری؛ در چهاردهم خرداد 1368 چشم‌هایی بر هم نهاده شد که هیچ‌گاه بر فیض سحر بسته نماند و قلبی از تپش ایستاد که جز برای رضای خدا و خدمت به مردم نتپید و لبانی بسته شد که از آنها جز عطر وحی و حکمت نافع نتراوید.
    درود خدا بر خامنه‌ای که در توفان سهمگین رحلت پیامبر انقلاب، شجاعانه و خالصانه، سکاندار کشتی پر تلاطم این نهضت مقدس شد و سکون و سکینه را به دل‌های آشفته، هدیه کرد.
    سالگرد ارتحال مراد اولیا و محبوب خدا و مردم موحّد ایران بر شیفتگان و پیروان مشی و مرام او تسلیت باد.

     

    دکتر علیرضا مخبر دزفولی

    sokhany1383@yahoo.com

     

    منبع:www.tabnak.ir

     



    محمدرضا زارع، ::: شنبه 87/3/18::: ساعت 7:9 عصر
    نظرات دیگران: نظر

       1   2   3      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 11
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدید :112476

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من
    محمدرضا زارع،

    >>آرشیو شده ها<<
    آرشیو مطالب 1
    آرشیو مطالب 2
    آرشیو مطالب 3
    آرشیو مطالب 4
    آرشیو مطالب 5
    آرشیو مطالب 6
    آرشیو مطالب 7
    آرشیو مطالب 8
    آرشیو مطالب 9
    آرشیو مطالب 10
    آرشیو مطالب 11
    آرشیو مطالب 12
    آرشیو مطالب 13
    آرشیو مطالب 14
    آرشیو مطالب 15
    آرشیو مطالب 16
    آرشیو مطالب 17
    آرشیو مطالب 18
    آرشیو مطالب 19
    آرشیو مطالب 20
    23/3/87
    24/3/87
    25/3/87
    26/3/87

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من

    >>لینک دوستان<<
    سایت درج آگهی و تبلیغ رایگان اینترنتی پیام سرا
    دعوت به دوستی کلیک کنید

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©