سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که زمام خود را به دست سستى سپارد ، حقوق را خوار دارد ، و آن که سخن چین را پیروى کند ، دوست را از دست بدهد . [نهج البلاغه]
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • گفتاری منتشرنشده از حسن رحیم پور ازغدی:
    ابعاد نگاه امام خمینی(ره) به مهدویت

     

    اشاره: آنچه می خوانید گزیده ای از سخنان دکتر حسن رحیم پور ازغدی است که در همایش مرکز دانشجویی مطالعات راهبردی مهدویت در دانشگاه امام صادق(ع) مطرح شده است. وی در این گفتار منتشرنشده، نگاه امام خمینی(ره) به مسئله مهدویت و عدالت جهانی را در چهار محور تحلیل می نماید:

     

    بخش1:

    http://azhamejanews.parsiblog.com/537371.htm

     

    بخش2:

    http://azhamejanews.parsiblog.com/537377.htm

     

    بخش3:

    http://azhamejanews.parsiblog.com/537378.htm

     

    بخش4:

    http://azhamejanews.parsiblog.com/537380.htm

     

    بخش اخر:

    http://azhamejanews.parsiblog.com/537381.htm

     

     

     



    محمدرضا زارع، ::: پنج شنبه 87/3/16::: ساعت 9:48 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    امام خطاب به کسانی که توجیه مذهبی به نفع بی عدالتی می کردند، می گفتند یک عده آخوندهای مزدور حکومتی و درباری و دین به دنیا بفروش اند و یک عده هم عافیت طلبان ترسویی که برای فرار از جهاد و شهادت کلاه شرعی درست می کردند و دینداری بی خطری می خواستند. مثلا قرآن بیان می کند فردی به پیامبر گفت من به جنگ با رومیان نمی آیم چراکه آنجا دختران زیبارویی هستند و من می ترسم چشمم به این ها بخورد و گناه کنم و اگر می شود ما را معاف شرعی بفرمائید که من نیایم. ما اصلاً چنین مجاهد رزمنده ای نمی خواهیم.

     

    ایشان گفتند عده ای پشت امام زمان و انتظار فرج مخفی شده اند برای اینکه به وظیفه شان عمل نکنند. عده ای دیگر عوام فریب بودند و به نام حضرت، به کام خودشان دکان بازکردند. اما عده ای بودند که افراد پاک سالم بودند که سوءبرداشت داشتند.

     

    بدون ادعای مهدویت جهاد برای اصلاح و عدالت خواهی عین اسلام خواهی و تقواست و این را نباید ضد محکمات اسلامی توجیه کرد که این خلاف ضرورت قرآن است که هیچ کس قیام به قسط و نهی از منکر و اقامه حدود تا عصر ظهور نکند و گناه و فساد تا عصر ظهور ترویج گردد.

     

    بعد می گوید پس نماز را بگذارید در زمان معصوم جداً آن نماز حقیقی است. ایشان می گویند پس چرا نماز را تا ظهور امام(ره) زمان معطل نمی گذارید؟

     

    می گوید مگر احکام اجتماعی اسلام مربوط به همان 15،10 سال حکومت پیامبر و علی بود؟ آیا بقیه عمر بشر تعطیل است؟ بعد جایی می گویند نتیجه این منطق فاسد این می شود که دعا برای فرج آقا مساوی می شود با دعا برای امریکا وصهیونیسم! با این استدلال که تا دنیا پر از ظلم و جور نشود، آقا نخواهند آمد. مگر نگفته اند وقتی که می آید یملا الرض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً؟ پس اول باید “مُلئت ظلماً و جوراً” تحقق یابد تا بعد حضرت بیاید. پس کمک کنیم دنیا پر از ظلم و جور شود یا سکوت کنیم تا پر از ظلم و جور شود.

     

    بعد امام(ره) تشریح می کنند که این اسلام آمریکائی است که ستم را تطهیر و تمدید و توجیه می کند و عدالتخواهان را متهم می کند. واقعاً این مذهب تریاک توده ها است. مثل مسیحیت که امام(ره) به مسیحیت اشاره می کند و می گوید این تزریق استعمار و استبداد به علماء دین و متدینین بود که شما هم مثل مسیحی ها قدرت را به قیصر و ظلمه عالم بسپارید تا مستضعفین را غارت کنند. ریشه اخلاق و تقوا را بزنند شما بروید مسجد و برای فرج دعا کنید. چون مبارزه با ظلم خلاف انتظار می باشد انتظار عدالت به معنی تأیید ظلم می شود.

     

    معنای عدالت در دوران ظهور

     

    برخی فکر کرده اند که حضرت که می آید کار او تقسیم نان و روغن و مسکن بین مردم است. امام می گوید بعضی به ظاهر متدین با توجیهات مذهبی در برابر ایشان می ایستند و به خاطر منافع و خودخواهی حتی ایشان را طبق برخی از احادیث تکفیر می کنند.

     

    البته در زمان ایشان ظلم ها و خطاهای شخصی به طور کامل منتفی نمی گردد یعنی انسان معصوم نمی گردد و انسان ها مختار و مسئول می مانند اما برای عدالت واقعی جهانی که سابقه در تاریخ نداشته هیچ کس حتی انبیاء پیشین این نقش را که ایشان دارند نداشته است ایشان ذخیره خداوند است برای این واقعه درست عدالت هم به معنای رفاه مادی و اقتصادی که مردم عادی فقط همین را می فهمند فقط برای این نیست بالاتر از این حرف هاست، عدالت در تمام مراحل انسانیتش ظلم روحی و معنوی هم باید هلاک شود، انحرافات روحی وعلمی هم اصلاح می گردد.

     

    صحبت از اصلاح و تربیت بشر است تمام بشرند یک ملت خاص، صحبت از اعتدال جهانی و بشری است و قانون اسلام و اخلاق اسلام در همه جا حاکم می شود و ریشه فریب و دروغ را می زنند که غایب بعثت همه انبیاء بود و موانع توفیق کامل اولیاء می شود. ایشان عقاید را اخلاق را هم اصلاح می کنند . غیر از توزیع قدرت و ثروت که می کنند اخلاق و عقاید را اصلاح می کنند تمام نفوسی که امروز هستند انحرافاتی دارند حتی اشخاص کامل هم انحراف دارند ایشان همه ما را اصلاح می کنند . خودمان را مهیا کنیم نمی توانیم بگوئیم او شخص اول است چون دومی در کار نیست یا بگوئیم رهبر است بزرگتر از این کلمات است

     

    منبع:پایگاه اطلاع رسانی رجا

     



    محمدرضا زارع، ::: پنج شنبه 87/3/16::: ساعت 9:41 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    عدالت اجتماعی

     

    مسئله چهارم بحث عدالت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی در باب اصل حکومت و مشروعیت است.

     

    امام مسأله مشروعیت ولایت فقیه را به مشروعیت ولایت معصوم گره می زند. یعنی امامت را به نبوت متصل می کند و یکی از اصلی ترین ادله ولایت در عصر غیبت بحث حجت و اعتبار ولایت فقیه از طریق نیابت عامه حضرت تأمین شده است و البته دلایل دیگر نیز هست و این به تنهایی نیست چرا که برخی آمدند و اشکال نقلی و حدیثی به "الرّاد علیهم کالرّاد علینا" و...

     

    با توجه به علم رجال در صورتی که لازم باشد می توان پایه حدیثی را زد که مثلاً برخی می آیند و کل ادله نقلی که درباب حدیث فوق است، بیان می کنند و در هرکدام از ادله اشکال وارد می آورند و می گویند نیابت نیست. ولایت نیست پس تشکیل حکومت اسلامی متنفی می شود. یعنی با استفاده از چنین کاری یک پروژه بزرگی را به هوا ببریم. تنها دلیل برای این مسئله امام(ره) نیست. امام(ره) می گوید اگر ما هیچ دلیل نقلی نیز نداشته باشیم، عقل کافی است برای اینکه در عصر غیبت خداوند متعال شریعت و امت را به امان خود رها نکرده است و این احکام برای اصلاح جامعه آمده است و این احکام اجرا نمی گردد جز با وجود فقیه و نائب عام.

     

    و امام(ره) درجایی تببین می کند که این مورد بدیهی است. برخی می گویند اینکه عصر غیبت است بدیهی است؟ یا اینکه فقیه نائب عام است بدیهی است؟ هیچ کدام از این ها. اصلاً بحث بداهت این جا مطرح نیست و امام(ره) وقتی مسئله بداهت را مطرح کند به این معنی است که اسلام احکام جاودانه دارد:

     

    1- اگر این موارد را پذیرفتم

     

    2- این ها باید در عصر غیبت اجرا گردد

     

    3- برای اجرای این ها حضور یک دین شناس و فقیه لازم است.

     

    و اگر این ها را پذیرفتم این حکم بدیهی عقل است که فقیه جامع شرایط در عصر غیبت ولایت دارد. در آن جا امام(ره) فقط به مسئله نیابت عام از طرف حضرت اشاره نکرده است، ولایت هم که می گویند منظور هم ولایت باطنی و معنوی است که جوهر آن بر تقواست و هم ولایت شرعی و قانونی و فقهی، سیاسی، چون اصلاً ولایت سیاسی را بدون ولایت معنوی قبول نداریم و این یکی از افتخارات شیعه است که می گوید هیچ ولایت فقهی و اجتماعی را نمی پذیریم مگر آنکه شرط آن عدالت است و از این موضوع نباید پایین آمد مگر اینکه مضطر شویم. حتی فلاسفه شیعه مثل فارابی در این مسئله حساس بوده اند.

     

    در جلسه ای در مسکو از بنده خواستند که در مورد فلسفه سیاسی شیعه صحبت کنم در جمع شرق شناسان. من بخشی را در مورد کلامی و بخشی را فقهی و بخشی را سیاسی گفتم و از جمله به مسئله انتظار اشاره کردم و گفتم یک بخش از پروژه سیاسی شیعه مربوط به مسئله انتظار و عدالت جهانی می گردد.

     

    این ها شرق شناسان شناخته شده در اسلام شناسی در دوره کمونیست ها بودند و جالب این بود که در آن جلسه هیچ کدام حاضر نشدند از کمونیست دفاع کنند که یا بی تفاوت و لا أدری بودند یا از غرب دفاع می کردند و نسبت به ایران و انقلاب اسلامی حساس و علاقه مند بودند.

     

    من پروژه انتظار را برای ایشان گفتم و سپس بیان کردم اگر ادبیات مذهبی خودمان را کنار بگذاریم و شما بخواهید خوب متوجه شوید شیعه می گوید تمام حکومت هایی که در عالم سروکار می آیند چون خطاپذیرند و مصونیت ندارند، به یک معنا همگی نامشروع هستند. البته ما با برخی مدارا و تقّیه می کنیم و برخی را که می توانیم باید سرنگون سازیم.

     

    نگاه صفر و یکی به حکومت شیعه در دوران غیبت

     

    البته یک دیدگاه انتظار در شیعه داشته ایم که می گوید صفر یا صد که یعنی می گویند یا امام(ره) زمان یا هیچ. یا حکومت اسلام بیاید وگرنه اگر حکومت ظلم و فساد هم بیاید، فرق نمی کند. امام(ره) گفت ما صد در صدی نیستیم چرا که معصوم نیستیم و هر چه بتوانیم به پیش می رویم و هر چه نتوانستیم تکلیفی نداریم.

     

    در مسکو گفتم یک عدالت جهانی و یک رژیم حقوقی، اخلاقی، اقتصادی واحد در کل جهان. یعنی آن جهانی سازی که ما منتظر آن هستیم، در همه جا برابری یا قطع نظر از جنس و نژاد خواهد بود و شکاف های طبقاتی نیز از بین می رود. آنها گفتند اینکه همان مارکسیم است فقط خدایی بالای سر آن است؟ گفتم اولاً این نیست چرا که آن خدا مانند یک کلاه نیست که بر سرجامعه باشد بلکه یک سیستم حقوقی و اقتصادی باخداست ولو اینکه مکانیزم شباهتی ظاهری داشته باشند.

     

    گفتم شما باید این ایده را ثابت کنید که این ایده را مذهب از مارکسیسم برداشته یا مارکسیم ها از مذهب گرفته اند. گفتم اسلام از لحاظ زمانی و تاریخی سابق بر شماست و شیعه نیز چندین قرن سابق از شماست. بنابراین شیعه نمی توانسته این را از شما گرفته باشد ما در روایات داریم که در زمان امام زمان، مؤمن در جیب برادرش دست می کند و نیازی که دارد، بر می دارد. او نیز به وی نمی گوید چرا دست در جیب من می کنی؟ یعنی برداری و اخوت ایمانی در حدی است که این گونه اتفاق می افتد البته نمی خواهم بگویم که مالکیت خصوصی نیست بلکه حتماً هست. برابری طبقاتی صد در صدی و جامعه بی طبقه نیست. جامعه طبقه دار به معنای فاصله های طبقاتی نیز نیست بلکه برادری و برابری و اخوت ایمانی است. مارکسیسم براساس اخوت ایمانی قابل ترویج نیست و آن برابری که مارکسیسم از آن صحبت می کرد، اصلاً قابل تحقق نیست.

     

    اشکال دیگری که آن ها می گویند این است که شما به نام اتوپیای عدالت که عدالت روزی خواهد آمد، امروز به هر کاری مجوز می دهید که ما برای آن عدالت کار می کنیم و گفت این اشکال را چگونه جواب می دهید؟

     

    گفتم شما می گویید ممکن است از نام عدالت در تاریخ سوءاستفاه گردد گفتم: این را قبول دارم و این احتمال هست اما چه نتیجه ای می خواهی بگیری؟ آیا می خواهی بگویی چون از نام عدالت سوءاستفاده شده است پس باید عدالت را کنار بگذاریم. از کدام ارزش که در طول تاریخ از آن سوءاستفاده نشده باشد و مگر از علم و آزادی و اخلاق سوءاستفاده نشده است؟

     

    راه درست آن این است که بیایید و تعریف درست عدالت را بگویید که تعریف مهدوی از عدالت با تعریف کمونیستی از عدالت، تعریف مهدوی از آزادی و تعریف لیبرالیستی از ازادی و حقوق بشر را بگوئید و فرق این ها را معلوم کنید. همچنین ما که نگفته ایم به همه آن می توانیم عمل کنیم. بلکه عقیده داریم تا ایشان نیایند به طور صد در صد نمی توانیم به آن عمل کنیم.

     

    آن روایتی نیز که می گوید هر پرچمی قبل از حضرت بالا رود باطل و محکوم به شکست است. اگر سند این روایت درست هم باشد روایت خوبی است و امام(ره) در صحبت خود می گوید که ما این روایت را قبول داریم و هیچ کس نمی تواند پرچم مهدویت را قبل از حضرت مهدی (عج) بلند کند.

     

    یعنی هر کس قبل از ایشان ادعای مهدوی و ادعای عدل مطلق جهانی کند، حرف بی ربطی زده است امانه یه این معنا که هیچ کس نباید اصلاً پرچم عدالت و مبارزه را بالا ببرد و این حرف اصلاًمعنا ندارد.

     

    هیچ عصری خالی از جحت خدا نیست ولو غائب باشد. حضور لزوماً به معنای ظهور نیست و با همین اصل تداوم امامت را ثابت کردیم. در عین حال روح تسلیم شدن در برابر همه حکومت های جور و فساد و اعتراض به وضع موجود و زیرسؤال بردن مشروعیت تمام حکومت های فاسد در تاریخ حفظ آمادگی برای انقلاب جهانی متوجه دائم به ضرورت عدل جهانی و اخلاق جهانی و وحدت و برابری جهانی که در حدیث داریم که امنیت و روفاه در سراسر جهان برای تمام بشریت است. اما توأم با اخلاق و معنویت ونه تنها رفاه مادی که بگوییم همه نان و مسکن داشته باشند و این موضوع را نباید دست کم بگیریم.

     

     

     ادامه دارد

    منبع:پایگاه اطلاع رسانی رجا

     



    محمدرضا زارع، ::: پنج شنبه 87/3/16::: ساعت 9:40 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    عدالت فقهی

     

    محور سوم مسئله عدالت در فقه و استنباط احکام و اجتهاد است . یعنی فقه منتظرانه و فقه مهدوی؛ فقهی که در انتظار عدالت جهانی تولید می گردد. بنابراین از جهاتی می توانیم بگوییم فقه و فتوا نیز می تواند 2 نوع باشد:

     

    1- فقه منتظرانه یعنی فقه معطوف به عدالت

     

    2- فقه غیرمنتظرانه که انگار اصلاً در عالم به سمت عدالت در حرکت نیست و عدالت جهانی مطلوب شارع نیست یا اگر هست فقه ما باید با او بی ربط باشد.

     

    محور اول یک حساسیت اخلاقی بود و محور دوم حساسیت فلسفی، عرفانی و عقیدتی. محور سوم یک حساسیت فقهی است.

     

    اما حتی قبل از انقلاب چندین جا در دوران تبعید به قاعده ای به نام عدالت پایبند است. غیر از فقه حکومتی در بحث های ولایت فقیه و سیره عملی خود در 10 سال حکومت خود که عدالت محور بود و در بحث های فقه فردی و درس های کلاسیک حوزه به این ها توجه دارد.

     

    ایشان در بحث فقهی به اصل عدالت اجتماعی استناد می کند و ربا را تحریم می کند و بعد به سراغ کلاه های شرعی که برای ربا صورت می گیرد می رود و در مورد آن ها صحبت می کند.

     

    می گوید: ”علت تحریم ربا معلوم است که بی عدالتی است“ در همان کتاب بیع بحثی پیرامون کرایه حیوان و تخلف مستأجر دارد که به فتوای مشهور یکی از مفتی های مشهور اسلام اشاره می کند و آن را رد می کند و می گوید فتوای ایشان را قبول ندارم چرا که حق صاحب حیوان در این جا پایمال می شود و فتوای او را قبول ندارم چون مخالف عقل و عدل اسلامی است امام عدالت خواهی را در اجتهادش دخالت می دهد البته نه با روش روشنفکری بلکه با همان روش سنتی جواهری فقهی.

     

    ایشان توضیح می دهند که تعریف او از قواعد فقهی قواعدی است که مستقلاً حکم شرعی را بیان می کند و بر مصادیق قابل انطباق اند و واسطه در اثبات در مسائل جزئی به نحوی که حتی در برخی موارد ممکن است غیر فقیه چرایی آن را بفهمد.

     

    بعد از انقلاب که ایشان در باب فقه حکومتی بسیار واضح وارد صحنه شد و قاعده ای به نام مصلحت نظام به عنوان قاعده حکومتی مطرح گردید.

     

    البته از مسئله مصلحت نظام سوء تعبیرهایی شد. عده ای مصلحت نظام و ولایت مطلقه را بهترین بهانه برای سکولاریزه کردن حکومت دینی دیدند. یعنی قوانین اسلامی را به دلیل اینکه مصلحت نظام نیست، کنار بگذارند. عده ای هم از آن طرف گرفتند که ولایت مطلقه فقیه به معنای استبداد فقیه است یعنی فقیه فوق قانون است و قدرتی فراتر از قدرت احکام اولیه اسلامی دارد.

     

    در حالی که هیچ کدام از این ها نبود بلکه مسئله اصلی همان تزاحم اهّم و مهم بود و اینکه غایت شریعت تعجیل نفوس است و عدالت اجتماعی و حفظ شریعت. در مقام عمل یکسری بن بست هایی پیش می آید و این یک مسئله عقلانی است که علاوه بر اینکه شرعی است مصلحت اهم نیز مطرح است.

     

    در این جا نیز مسئله تقدم عدالت و اهداف اصلی دین بر احکام فرعی به صورت موقت نه به طور تعطیل شریعت و سکولاریزه کردن حکومت. بحث ایشان در مورد لاضرر که یکی از قواعد مهم و مترقی در فقه ماست ما با اهمیت است و ایشان پیش از انقلاب آن را مطرح کرده بودند.

     

    تفاوت نگاه طالبانیستی به دین با نگاه ولایت مطلقه فقیه به دین در همین جاست و اما قاعده لاضرر را از حوزه فقه فردی به حوزه فقه حکومتی نیز تسری داده اند و نه تنها یک اصل مهم فقهی است بلکه نتایج مهم اقتصادی سیاسی از آن می توان نتیجه گرفت که این فقه در عین اینکه الهی است، در عین حال از باب رعایت ظرفیت و توان و منافع بشر انسانی است و البته قاعده لاضرر توسط فقیه باید اعمال شود نه توسط مخالفین شرع مقدس و جریان های سکولاریستی.

     

    در همین مسئله مهدویت هم وجود دارد که احادیث زیادی مورد سوءاستفاده قرار گرفت که حدیثی وجود دارد به این مضمون که قبل از ظهور حضرت هر پرچمی بالا رفت باطل است. برخی که عافیت طلب بودند و برخی نیز واقعاً از این حدیث برداشت کردند که تا قبل از ظهور حضرت تکلیف ما سکوت و دعاست. امام(ره) صریحاً به این مسئله اشاره می کنند که حتی اگر سند آن درست باشد معنای آن نمی تواند این باشد. دلایل قطعی تر و حدیث و دلایل عقلی داریم که معنای این حدیث نمی تواند این باشد. چون این به معنی اباحه گری و تجویز شرعی ظلم و بی عدالتی و ترک شریعت در عصر غیبت است و این با سیره اولیاء الله و قرآن و احادیث در تضاد است. اصلاً عقل نمی تواند بپذیرد که از یک طرف دینی آمده و دعوت به قسط و تهذیب و تعلیم و تربیت و عدالت می کند و از طرفی هم می گوید که این احکام مربوط به دورانی است که حکومت پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) بوده است یا حداکثر زمان ائمه معصومین که حتی در زمان آن ها نیز خیلی از این ها قابل اجرا نبود.

     

    غایت شریعت باید روشن باشد و وقتی قرآن می گوید انبیاء برای اقامه قسط و تهذیب نفوس و تعلیم کتاب و حکمت آمده اند ما باید هر حدیثی را چه در مقام فروغ فقهی و چه در مقام فهم دین باید به گونه ای بفهمیم که با اصل دعوت پیامبر ان و حقایق شریعت تزاحم پیدا نکند و معقول باشد.

     

    شما عملاً انتظار فرج را به گونه ای معنی کنید که اصلاً عدالت در عصر غیبت ضرورتی ندارد! بلکه هر نوع قیام و تلاش برای عدالت یک کار نامشروع است این نگاه به شریعت حتی در مورد احادیثی که در باب مسئله انتظار خیلی واضح خودش را نشان می دهد.

     

    اما آن موقع که حکومت ها نبود در بحث های اصول فقه شان قاعده نفی حرج و ضرر را کاملاً به وضوح به عنوان یک اصل حکومتی مطرح می کردند و چه حکومتی باشد و چه نباشد این ها معطوف به همین هدف با رعایت ظرفیت هاست.

     

     ادامه دارد

     

    منبع:پایگاه اطلاع رسانی رجا



    محمدرضا زارع، ::: پنج شنبه 87/3/16::: ساعت 9:37 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    عدل الهی و عدالت کیهانی

     

    محور دوم رابطه مسئله مهدویت با عدل الهی در کل جهان و نحوه دخالت خدا در کار جهان انسانی است. آیا خداوند کناری ایستاده و به صورت خیرخواهانه به جهان نگاه می کند، گاهی تأسف می خورد و گاهی خوشحال می شود؟

     

    نگاه مشرکانه به مسئله مهدویت مثل این است که جایی از کار خداوند تا زمان ظهور حضرت نقص دارد و کسی باید بیاید و کاری را که خداوند قادر به حل آن نبوده است، حل کند و او حضرت مهدی(عج) است.

     

    اما واقعیت این است که پروژه هایی از ازل، توسط خداوند طراحی شده است و خاتمیت و امامت و مهدویت جزو همین پروژه بوده اند، یعنی اگر مهدویت و امامت نبود، اصلاً خاتمیت نیز نبود. این ها هم جزئی از پروژه خاتمیت هستند. این نگاه توحیدی به مفاهیمی مثل مهدویت است.

     

    تعبیر امام خمینی (ره) این است که “مهدی دست خداست برای هدایت تکوینی و تشریعی که این هدایت تعهد خداوند در برابر خود است. خود او فرمود: حق علی الله و خودش این را بر خود لازم دانست و خداوند خودش را راجع به انسان مسئول می داند.“

     

    البته کسی در برابر خداوند مسئول نیست "لایسئلُ عنه" بلکه خداوند اینها را برخود تعهد کرده است . سپس می گوید منظور از عدالت در مسکن و نان و آزادی نیست بلکه فراتر از این هاست، از جمله عدالت در هدایت و رشد معنوی و عقلانی. امام(ره) در این مسئله، با نگاه توحیدی به مفاهیم شیعی، این موضوع را استدلالی نیز کرده اند؛ جمع مسئله آزادی و مسئولیت انسان با عدالت خدا در اداره جهان و اداره تاریخ بشر و از جمله مسئله مهدویت. مهدویت جزئی از توحید فاعلی و تکوینی الهی است.

     

    واقعاً فقهیی که متکلم و اخلاقی نباشد با فقهیی که در حوزه عقاید و اخلاق هم کار کرده است، دو گونه فتوا می دهند و امام(ره) وقتی در این مسأله به طور جدی وارد می شود. سؤال اصلی که به آن اشاره می کند که آیا اوامر خداوند فقط طلب است یا نه؟ از بحث اصولی "نسبت طلب و اراده در انسان" تا بحث کلامی "سعادت و شقاوت و جبر و تفویض" ادامه پیدا می کند. این از یک طرف به مباحث هرمنوتیک می رسد و از طرفی با مباحثه معتزله و اشعری و عرفان نظری و اخلاق. غیر از این که در فقه اثر دارد.

     

    تعبیر امام(ره) این است که می فرماید “علم و اراده خداوند که به هستی تعلق گرفت بر کل نظامی که علیت و معلولیت بر آن حاکم است تعلق گرفت نه به معلول در عرض علت و نه به معلول بدون علت تا بگویم که فاعل در فعلش مضطر است و دارای اختیار نیست.“

     

    یک مصداق آن این است که خداوند وقتی که کل پروژه تشریع و تکوین را در نظر می گیرد مسئله مهدویت جزء همین پروژه است نه خارج از این نظام علی.

     

    اولین مخلوق الهی یک حقیقت بسیطه روحانی است که وحدت دارد و همه کمال و جمال است"

     

    بعد می گوید “آن حقیقت نورانی و بسیط را به حقیقت عقل مجرد و به ولایت باطنی عالم و به انسان کامل و به نور هستی تقسیم می کند“.

     

    سپس ارتباط ماده و معنا را این گونه تفسیر می کند که: “حقیقت عقلی ظهوری از اراده خداست و طبیعت هم دست خداست“ که طبیعت شامل سیاست و جامعه و اقتصاد و تاریخ و... می گردد که همیشه برای عطای الهی باز است.

     

    نقش امام(ره) زمان نیز از نظر عرفانی فلسفی در همین جا توجیه می گردد. ایشان می فرمایند” اگر کسی این گونه ربط موجودات باهم و با خدا را بفهمد معنای صحیح جبر و اختیار و سعادت و شقاوت و توحید افعالی و مفهوم اراده و طلب الهی را فهمیده است و علم الهی خداوند منشأ نظام هستی است و اختیار و مسئولیت انسان با آن منافات ندارد بلکه آن را تأکید می کند” یکی از آثار این مورد در مسئله امام(ره) زمان روشن می گردد که بالاخره اگر ما منتظر امام(ره) زمان باشیم خداوند خود کارها را درست می کند یا ما باید حرکت کنیم و انقلاب و مبارزه کنیم؟

     

    این تفسیر فلسفی- عرفانی نگاه امام(ره) را در مورد پروژه الهی مهدویت نشان می دهد که انتظار این نیست که فرد بنشیند و کارها و اتفاقات را توجیه نظری کند و تحمل و سکوت کند. و سئوال می کند آیا خداوند خود بر نظام مسلط است؟ و قیام من فضولی در کار خداست یا خیر؟ پس آیا باید قیام کنم؟ که جواب آن این می شود که این ها با هم منافاتی ندارند و مسئولیت فرد در این جا تأکید می گردد نه نفی. بنابراین شما هم منیت الهی را در باب مهدویت و پایان تاریخ از نوع الهی می بینید و هم اراده و مسئولیت انسان را در اصلاح امور می بینید.

     

    این پاسخ هم نتیجه اخلاقی دارد و هم نتیجه سیاسی و عرفانی. این شجاعت امام(ره) در مواقع مختلف از همین جاها نشأت می گرفت و برای کارهای خود استدلال داشت و توحید افعالی امام(ره)بود که به امام(ره) شجاعت می داد. امام(ره) واقعاً معتقد بود که هیچ کس در این عالم کاره ای نیست. ما به زبان می گوئیم ولی او از عمق و جود و واقعاً می گفت. امام(ره) واقعاً معتقد بود که هیچ کس در مقابل خداوند هیچ غلطی نمی تواند بکند. در عین حال جبری مسلک نیست و مسولیت انسان را تعریف می کند و نگاه او به مسئله انتظارو مهدویت همین گونه است و شجاعت و توکل او از همین جاست و اینکه می گوید باید برای ظهور حضرت مقدمه سازی کنیم و باید برای آزادسازی مستضعفین جهان مقدمه سازی کنیم و مبارزه کنیم و هر جا مبارزه هست ظلم هست و هر جا مبارزه هست مانیز هم هستیم.

     

    این معنای انتظار است که گفت شاه باید برود ، صدام رفتنی است و اسرائیل باید از صفحه روزگار محود شود و صدای شکستن استخوان های کمونیسم را می شنوم و بعد گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند .

     

    اتکای او به بمب و سلاح اتمی و دلار نبود بلکه بر منبع حقیقی قدرت تکیه داشت.

     

     ادامه دارد

    منبع:پایگاه اطلاع رسانی رجا

     



    محمدرضا زارع، ::: پنج شنبه 87/3/16::: ساعت 9:36 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    <      1   2   3   4      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 65
    بازدید دیروز: 2
    کل بازدید :112603

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من
    محمدرضا زارع،

    >>آرشیو شده ها<<
    آرشیو مطالب 1
    آرشیو مطالب 2
    آرشیو مطالب 3
    آرشیو مطالب 4
    آرشیو مطالب 5
    آرشیو مطالب 6
    آرشیو مطالب 7
    آرشیو مطالب 8
    آرشیو مطالب 9
    آرشیو مطالب 10
    آرشیو مطالب 11
    آرشیو مطالب 12
    آرشیو مطالب 13
    آرشیو مطالب 14
    آرشیو مطالب 15
    آرشیو مطالب 16
    آرشیو مطالب 17
    آرشیو مطالب 18
    آرشیو مطالب 19
    آرشیو مطالب 20
    23/3/87
    24/3/87
    25/3/87
    26/3/87

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من

    >>لینک دوستان<<
    سایت درج آگهی و تبلیغ رایگان اینترنتی پیام سرا
    دعوت به دوستی کلیک کنید

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©