سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خرسندى مالى است که پایان نیابد [ و بعضى این گفته را از رسول خدا ( ص ) روایت کرده‏اند . ] [نهج البلاغه]
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • ایران اکونومیست:

     

    آیا اگر همین قاضی یقین داشت که در صورت شکایت آن شوهر مظلوم، پس از اثبات جرم با تصویر در دستگاه اطلاع رسانی معرفی می‌شود اساسا چنین تخلفی به ذهنش خطور می‌کرد؟ فلسفه مجازات، غیر از تنبیه متخلف و تسلی خاطر مظلوم، بازدارندگی آن برای متخلفان بالقوه آینده است. «معرفی یک قاضی متخلف حتی بدون مجازات زندان»، تأثیرش در اصلاح دستگاه قضایی از «انفصال از خدمت هزار قاضی بدون اعلام نام آنان» بیشتر است. قاضی که می‌تواند با یک حکم میلیاردها تومان را جابجا کند، افراد را بالای دار فرستاده یا از آن رهایی بخشد، زندگیها را از هم بپاشد و در واقع جان و مال و ناموس مردم به او سپرده شده است، آیا مجازات اصلی او در صورت تخلف باید «انفصال از خدمت» باشد؟ جالب اینکه برخی از این انفصال‌ها چون موقت است پس از چند سال دوباره منجر به «اتصال» ـ البته در استان دیگری که از سوابقش خبر ندارند ـ می‌شود.

    جامعه مورد نظر پیامبر(ص) ـ که بارها بر آن تأکید کرد ـ جامعه‌ای بود که در آن ضعیف بتواند «بدون لکنت» (غیر متتعتع) حقش را از قوی بگیرد،( لن تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع).پس صرف اینکه «ضعیف» بتواند حقش را از «قوی» بگیرد کافی نیست، بلکه باید بدون نگرانی و به آسانی حق خود را بگیرد. متأسفانه این اصلهای عجیب و غریب درباره آبروی نظام و تضعیف نظام، کار را به جایی رسانده که گاهی «قوی» هم نمی‌تواند از «قوی» حق را بگیرد. قوه قضائیه با این همه قدرت و تشکیلات، هنوز پس از سالها، توفیق نیافته است که حتی یک آقازاده یا مفسد اقتصادی دارای نفوذ سیاسی و یا یک مقام سیاسی، قضایی یا انتظامی متخلف را «محکوم و معرفی» کند.

    بنای این انقلاب لااقل نزد شهید مطهری که افکارش را مبنای فکری نظام می‌دانیم این نبود. اوایل پیروزی انقلاب، شهید مطهری ـ که فقط هشتاد روز پس از آن زنده بود ـ مطلع شد که یک فرد کمیته‌ای با سو ء استفاده از سلاح خود مرتکب جرمی شده است. دقت کنید: در غوغا و آشفتگی اولین ماه پس از پیروزی انقلاب که بیش از یک هفته از تشکیل کمیته‌ها ـ که در آن زمان تنها امید برای حفظ نظم بود ـ نگذشته بود و سپاه هم هنوز تشکیل نشده بود. رئیس کمیته‌ها هم یکی از دوستان نزدیک شهید یعنی آیت الله مهدوی کنی بود و اتفاقا حکم ریاست ایشان نیز با پیشنهاد خود شهید مطهری از سوی امام (ره) و به خط استاد صادر شده بود.

    اما شهید مطهری اصرار داشت که این فرد خاطی حتما «به نام مأمور کمیته و به طور علنی» محاکمه شود. این کار در ظاهر، تضعیف انقلابی بود که هنوز حتی به مرحله «جمهوری اسلامی» پا نگذاشته بود؛ اما در باطن، تضمینی بود بزرگ برای پیشگیری از تخلفات کوچک و بزرگ آتی.

    مطهری می‌دانست که حکمتی است در فرمان امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر درباره کارگزاران متخلف: «اگر یکی از آنان دستش را به خیانت آلوده ساخت... گریبانش را بگیر و به خاک مذلت و خواری اش بنشان. داغ خیانت را بر او بزن و قلاده بدنامی و ننگ را بر گردنش بیفکن» (نامه 53). (این نشان می‌دهد که نحوه برخورد امام با ابن هرمه، نه یک استثنا بلکه یک اصل ضروری در حکومت است).

    شهید مطهری که در سال 58 اهمیت مساله آزادی در جمهوری اسلامی را مطرح کرد – امری که 18 سال بعد به طور جدی مطرح گردید – به خوبی می‌دانست که اگر قصه حفظ آبروی متخلف به خاطر آبروی انقلاب یا این دستگاه و آن دستگاه و این صنف و آن صنف باب شود در آینده کار بسیار مشکل خواهد شد.

    حضرت امام (ص) گاهی حتی از یک کوتاهی که چه بسا تخلف هم نبود علنا با ذکر نام انتقاد می‌کرد. ایشان در سخنرانی خود در تابستان 1361 در حسینیه جماران – که مثل همه سخنان دیگر امام کلمه به کلمه اش توسط دوست و دشمن دنبال می‌شد ـ به طور علنی از برخی از اعضای شورای نگهبان و شورای عالی قضایی که ـ بعضا" منصوبان خود ایشان بودند ـ انتقاد کرد که چرا می‌خواهند مجددا" به حج بروند. آیا امام با این کار تضعیف نظام کرد؟! آیا تنها راه رساندن این تذکر به آن افراد رادیو و تلویزیون بود؟

    متأسفانه امروز کار به جایی رسیده است که وقتی در مهرماه گذشته، یک خانم پزشک جوان ـ و از استعدادهای درخشان ـ که به همراه نامزدش در همدان به پارک رفته، دستگیر می‌شود و دو روز بعد جنازه اش از بازداشتگاه بیرون می‌آید، تقریبا همه دست اندرکاران حکومتی با سکوت خود نظام را تقویت! می‌کنند. هیچیک از آنان حتی در حد ابراز ناراحتی و یا دلجویی بازماندگان دم بر نمی‌آورد. فریادهای دادخواهی پدر زهرا، آقای بنی یعقوب نیز که زندانی سیاسی قبل از انقلاب بوده و سالها در شغل شریف پاسداری به این انقلاب خدمت کرده است به جایی نمی‌رسد.

    آیا چشم امید این پدر در کشوری که سالهایش نام رسول الله(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را یدک می‌کشد باید به سازمانهای بین المللی ای باشد که بسیاری از دست اندرکارانش به چشم تحقیر به احکام نورانی اسلام می‌نگرند؟ (پاسخگویی قوه قضائیه در مورد این پرونده مثل همه پرونده‌های دیگر مورد توجه مردم، این است که «در دست بررسی است و لذا اطلاعات بیشتری نمی‌توانیم بدهیم». این سخن در جای خود صحیح است ولی امید چندانی ایجاد نمی‌کند، زیرا در همه دنیا با توجه به مشخص بودن حجم و محتوای یک پرونده و تجربه قاضی، در کنار تأکید بر «در دست بررسی بودن» پرونده، از همان آغاز، تاریخ دقیقی ولو ده ماه دیگر به عنوان زمان اعلام نتیجه پرونده و معرفی مجرمان به آگاهی مردم می‌رسد).

    بی تردید انتظار عده‌ای از من، به عنوان یک روحانی و فرزند یک شهید این است که برای به اصطلاح "حفظ آبروی نظام" در برابر پایمال شدن حق یک مظلوم و نیز لطمه‌های جبران ناپذیری که به خاطر حفظ منزلت چند متخلف بر نظام اسلامی وارد می‌آید سکوت پیشه کنم. ظاهرا" این افراد این جمله عمیق و صحیح حضرت امام (ره) را که «حفظ نظام از اوجب واجبات است» با اینکه «انتقاد علنی از هر ظلم و تخلفی که به نحوی به حکومت مربوط می‌شود حرام است» اشتباه گرفته‌اند. شاید کسانی که سکوت کرده و دعوت به سکوت هم می‌کنند و اعتراض به این ناعدالتیها را تضعیف نظام می‌دانند، قصد دارند همین توجیه را به عنوان عذر موجهی برای سکوت خود، به درگاه الهی در حضور انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین در صحرای محشر هم عرضه کنند.

    و باز این نوع سیاست اطلاع رسانی و در واقع لاپوشانی تخلفات متخلفین، اعم از روحانی و غیر روحانی، کار را به جایی رسانده است که عده‌ای از جوانان امروز به همه روحانیان از صدر تا ذیل و حتی درگذشتگانشان مثل شهید مطهری و علامه طباطبایی هم بدبین شده‌اند. از روحانیان، تنها عده بسیار قلیلی در پناه نظام اطلاع رسانی موجود، جرمهایی مرتکب شده و می‌شوند و حداکثر خلع لباس و یا منفصل از خدمت می‌شوند – اگر بشوند ـ اما تاوان آن فساد‌ها و چپاولها را باید آن طلبه‌ای بدهد که خود برایم می‌گفت وقتی با حال زار، دختر شش ماهه سرطانی اش را در خیابان‌های تهران در بغل گرفته و آدرس می‌پرسیده است عده‌ای حتی حاضر نبوده‌اند محل بیمارستان را به او نشان دهند. آبروی این صنف شریف که به نسبت، بیشترین شهید را به این انقلاب تقدیم کرده و بدون تردید بسیاری از آنان زیر فقر زندگی می‌کنند، فدای برخی سیاست‌های غلط و به ویژه سیاست‌های کنونی نظام اطلاع رسانی شده است. (به این قصه پر غصه که چرا عده‌ای به روحانیت چنین بدبین شده‌اند و چه باید کرد باید در فرصت دیگری پرداخت.)

    و باز لاپوشانیها تحت لوای حفظ آبروی نظام و جلوگیری از تضعیف نظام، کار را به آنجا رسانده است که در میان دانشجویان، تشکلهایی صرفا" برای عدالتخواهی تشکیل شده است. روی آوردن به تشکلهای عدالتخواهی در داخل جمهوری اسلامی ـ که مبتکر طرح «مردم سالاری دینی» و به دنبال اجرای عدالت در جهان است ـ همانقدر شگفت انگیز و تأسف بار است که روزی در میان روحانیون هیئت نمازخوانان تشکیل شود.

    اصرار امیرالمومنین (ع) بر معرفی متخلفان حکومتی از آن ویژگی‌های خاص حضرت نیست که بگوییم عدالت علی می‌خواهد و ما با عدالت و تقوای آن حضرت هزاران فرسنگ فاصله داریم. آنقدر فواید در معرفی متخلف حکومتی و آنقدر مضار در ترک آن هست که در دنیای امروز علیرغم اختلافات گوناگون در ساختار حکومتها به یک اصل تبدیل شده است.
    شاید لازم نباشد این بار نیز طبق روال مقالات گذشته نمونه‌هایی از شرق و غرب عالم ـ این بار برای معرفی متخلفین حکومتی ـ آورده شود. هر هفته در اخبار صدا وسیما این داغ دل ـ با شنیدن اخباری از قبیل اینکه نخست وزیر، وزیر، قاضی، مقام ارشد پلیس و یا کشیش این کشور و آن کشور به خاطر تخلفات خود محکوم شدند ـ تازه می‌شود. اگر معرفی متخلفان باعث تضعیف یک نظام بود، نظام حکومتی ژاپن باید تاکنون چند بار از روی زمین محو شده بود.

    به نظر نمی‌رسد انتظار مردم ایران برای اینکه فردی منتسب به نظام به خاطر جرم ارتکابی از قبیل فساد اقتصادی یا اخلاقی یا قضایی ـ و نه مشکل سیاسی ـ به محاکمه کشیده شده و معرفی شود پایانی داشته باشد. گویا مردم ما حق دارند تنها با نام و چهره متخلفان حکومتی در خارج از مرزهای ایران آشنا شوند و هرگز امیدوار به دیدن نظایر این تصاویر در کشور خود نباشند؛ تصاویری که مقامات مختلف از وزیر و قاضی و پلیس گرفته تا آقازادگان را در حال عذرخواهی و یا گریه درباره تخلفاتشان نشان می‌دهد.

    در کشور ما هر از چند گاهی تخلف فردی منتسب به حکومت لو می‌رود. جرمها مختلف است اما ایران ما این ویژگی را دارد که مجرمینش ـ حتی پس از اثبات جرم ـ نام مشترک دارند: آقای چند نقطه! (آقای...). وقتی نامهای پنهان در زیر این نقطه‌ها برملا نمی‌شوند این نقطه‌ها تبدیل به لکه‌هایی می‌شود که بر دامن هر کسی که لباس خدمت به این نظام را به تن دارد می‌نشیند.

    یک نکته را هم دلسوزانه به همه مسئولان عزیز یادآوری کنم. هر مسئولی که زیر مجموعه‌ای را هدایت می‌کند اگر گمان می‌کند که تنها با فرستادن بازرس محسوس و نامحسوس، مشغول اعمال بهترین نوع مدیریت بوده و بر آنچه در دستگاهش می‌گذرد اشراف دارد سخت در اشتباه است. ملاک اساسی این است که آیا افراد زیرمجموعه او به هنگام انجام تخلف از ریختن آبرویشان واهمه دارند یا نه؟ به عبارت دیگر آیا «جرأت بر انجام جرم» را با «معرفی متخلفین قبلی» به حداقل رسانده است یا خیر. اگر چنین نیست بداند احتمال اینکه داستانها حتی در همان سیستم‌های بازرسی و نظارتی در زیر گوشش در جریان باشد کم نیست.

    در همه دستگاه‌ها به ویژه آنان که با جان و مال و ناموس و امنیت مردم سر و کار دارند اصل اساسی برای حفظ سلامت و گلستان شدن آن دستگاه این است که نباید "تخلف اثبات شده پنهان" وجود داشته باشد. اعتماد کامل به دستگاه قضایی و انتظامی و اقتصادی و امنیتی حاصل نمی‌شود مگر اینکه معرفی قاضی یا مأمور انتظامی یا هر کارگزار (با تخلفات معین) به صورت یک رویه درآید. در این صورت است که در مدت کوتاهی آمار تخلفات – کم باشد یا زیاد ـ به شدت کاهش می‌یابد. (البته من منکر نقش عظیم کنترل درونی از طریق تقوای الهی نیستم ولی این به تنهایی کافی نیست چنانکه توضیح آن در آینده خواهد آمد).

    امیدوارم دوباره عده قلیلی از خوانندگان بدون دقت کافی در متن، به اشتباه نیفتند. در مقاله گذشته تأکید شد که «شرط» اساسی برای پیشرفت کشور، اصلاح نظام اطلاع رسانی است ولی برخی چنین فهمیدند که «مسبب» نابسامانی‌ها نظام اطلاع رسانی و یا مسئولان رسانه ملی هستند. در این مقاله هم در پی آن نبودم که چنین القا کنم که تخلفات مسئولین زیاد است. من هیچ مسئولیت سیاسی در این کشور نداشته و ندارم و طبعا به مطالب بولتنهای محرمانه دسترسی نداشته و از آمار واقعی بی اطلاعم. سخن در تعداد تخلفات نیست؛ سخن در این هم نیست که با تخلفات منتسبان به حکومت اساسا" برخورد نمی‌شود؛ نکته مورد نظر این است که پنهان کردن تخلف یک مسئول نه با دین می‌سازد، نه با مصلحت نظام و نه با پیشرفت کشور، و خسارتهای جبران ناپذیری بر اسلام و ایران و مردم وارد کرده و می‌کند.

    البته رویه‌های نادرست اطلاع رسانی فقط مربوط به متخلفین حکومتی نیست. چنانکه در بخش دوم این مقالات (آیا مسئولان اخبار حوادث را نمی‌خوانند؟) توضیح داده شد متأسفانه متجاوزین به زنان و کودکان هم آبرویشان محترم است. طرفه آنکه حتی کسی که جرمش اساسا «بازی با آبروی دیگران» از طریق پخش فیلم خصوصی یا فیلم استخر بانوان است ـ که گاهی تا ابد روی اینترنت خواهد ماند ـ باز آبرویش محفوظ است و معرفی نمی‌شود!

    نکات دیگری از این بحث یعنی مسأله «اطلاع‌رسانی و جایگاه آبروی متخلفان»، مثل خدمت سیاست‌های کنونی به پروژه‌های سیاه نمایی، به همراه مطالب دیگری از جمله اینکه چرا مولای متقیان ملاحظه آبروی خانواده ابن هرمه را نکرد و چرا رفاعه فرماندار اهواز را تهدید کرد ان شاءالله در نوشتار بعدی خواهد آمد (البته فرمان امام درباره مجازات ابن هرمه سه برابر متنی است که در ابتدا آورده شد که متأسفانه مجال طرح تمام آن نیست). خواهیم دید که چگونه می‌توان با تکیه بر عنصر آبرو از تخلفات پنهان برخی مسئولان و نیز تخلفات آشکار برخی افراد غیر حکومتی مثل محتکرین و مزاحمین خیابانی تا حد بسیار قابل توجهی جلوگیری کرده و کشور را رو به گلستان شدن سوق داد.
     muhammadmotahari@gmail.com 
     

     



    محمدرضا زارع، ::: یکشنبه 87/3/19::: ساعت 9:50 عصر
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 159
    بازدید دیروز: 2
    کل بازدید :112697

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من
    محمدرضا زارع،

    >>آرشیو شده ها<<
    آرشیو مطالب 1
    آرشیو مطالب 2
    آرشیو مطالب 3
    آرشیو مطالب 4
    آرشیو مطالب 5
    آرشیو مطالب 6
    آرشیو مطالب 7
    آرشیو مطالب 8
    آرشیو مطالب 9
    آرشیو مطالب 10
    آرشیو مطالب 11
    آرشیو مطالب 12
    آرشیو مطالب 13
    آرشیو مطالب 14
    آرشیو مطالب 15
    آرشیو مطالب 16
    آرشیو مطالب 17
    آرشیو مطالب 18
    آرشیو مطالب 19
    آرشیو مطالب 20
    23/3/87
    24/3/87
    25/3/87
    26/3/87

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    از همه جا-از همه چیز-اخبارهای مورد علاقه من-مقالات-یادداشتهای من

    >>لینک دوستان<<
    سایت درج آگهی و تبلیغ رایگان اینترنتی پیام سرا
    دعوت به دوستی کلیک کنید

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©